می دونید بعضی چیزها هست که حقشون فقط با دیدن ادا می شه و سخت بشهبا قلم های دست و پا شکسته امثال من حقشون رو ادا کرد، کربلا ایران هم همین گونه است هر چقدر که برات تعریف کنن نمی تونی درک کنی که شلمچه چرا بوی کربلا میده چرا اگر کمی گوشهات رو تیز کنی می تونی صدای مناجات شهدا را در طلائیه بشنوی،
چرا توی منطقه عملیاتی فتح المبین به جای هر شهیدی که به زمین افتاده لاله ای روئیده
چرا اگر چشم دلت رو در هویزه باز کنی می تونی شهید علم الهدی و همرزمانش را ببینی ، فقط کافی است چشم دل بازکنی آن وقت مدافعین خرمشهر و پادگان حمید را هم می بینی،
می دونی همش فکر می کردم اگر یکبار اینجا ها رو ببینم دلم سیر میشه ولی الان که نگاه می کنم میبینم تشنه تر هم شدم ودلم می خواد هر چه زودتر دوباره برگردم اونجا آخه می دونی اونجا بوی شهدا رو میده اونجا همه خاکین ولی خاکی های افلاکی می دونی باورش سخته ولی هنوز صدای حاج همت در دو کوهه بگوش می رسه ،
اگر چشم دل رو باز کنی همه رو می بینی هنوز هم هستن ولی حیف که خیلی وقته که فراموششون کردیم خیلی وقته دلمون خواسته که صداشون رو نشنویم برا همین می گم سخته خیلی وقته که دیگه نمی خوایم ببینیمشون برای همینه که سخته دیدنشون خیلی تو زندگی گرفتار شدیم و بدجوری شهدا رو فراموش کردیم...